قرآن و توراتِ موجود در این جهت اتفاق دارند که ابراهیم خلیل (علیه السلام) پس از آن که در سن پیرى صاحب فرزند پسرى شده است، از سوى خداوند متعال مأمور گردیده که فرزند خود را براى خدا ذبح نماید. و این در واقع آزمونى بس بزرگ و سختى بود که پدر و پسر مى بایست آن را پشت سر نهند اما چون ابراهیم و اسماعیل (علیه السلام) تمام وجودشان توحید و تسلیم پروردگار بود، از این آزمون سخت سربلند بیرون آمدند و کامل ترین درجه تسلیم دربرابر خالق یکتا را در خارج تحقق بخشیدند.
قرآن و تورات در این جهت هم متفق هستند که این فرمان خدا، فرمان آزمایشى بوده و هرگز ذبح فرزند تحقق خارجى پیدا نکرده است.
اما در این که فرمان ذبح در مورد کدام فرزند ابراهیم (علیه السلام) بوده، قرآن با تورات اختلاف دارد; چرا که از قرآن استفاده مى شود که این فرمان در مورد اسماعیل (علیه السلام) بوده و او فرزند ذبیح ابراهیم (علیه السلام) است;(7) اما تورات کنونى مى گوید این فرمان در مورد اسحاق (علیه السلام) بود. و ایشان فرزند ذبیح ابراهیم (علیه السلام) لقب یافتند.
باز این مورد از مواردى است که تعصب نژادى تورات نویسان، آنان را به تناقض گویى واداشته و از بیان حق منصرفشان کرده; چرا که تورات مى گوید: «و واقع شد بعد از این وقایع که خدا ابراهیم را امتحان کرده، بدو گفت اى ابراهیم، عرض کرد: لبّیک. گفت: اکنون پسر خود را که «یگانه» تو است و او را دوست مى دارى; یعنى اسحاق را بردار و به زمین موریا برو و او را در آن جا بر یکى از کوه هایى که به تو نشان مى دهیم براى قربانى سوختنى بگذران... چون بدان مکانى که خدا بدو (ابراهیم) فرموده بود، رسیدند ابراهیم در آن جا مذبح را بنا نمود و هیزم را برهم نهاد و پسر خود اسحاق را بسته بالاى هیزم بر مذبح گذاشت. و ابراهیم دست خود را دراز کرده کارد را گرفت تا پسر خویش را ذبح نماید. در حال فرشته خداوند از آسمان وى را ندا درداد و گفت: اى ابراهیم! اى ابراهیم! عرض کرد: لبیک. گفت: دست خود را بر پسر دراز مکن و بدو هیچ مکن زیرا که الآن دانستم که تو از خدا مى ترسى، چون که «پسر یگانه» خود را از من دریغ نداشتى... بار دیگر فرشته خدا به ابراهیم از آسمان ندا درداد و گفت: خداوند مى گوید به ذات خود قسم مى خورم چون که این کار را کردى و «پسر یگانه» خود را دریغ نداشتى... .
در متن فوق سه بار واژه «پسر یگانه» تکرار گردیده، در حالى که تورات تصریح دارد به این که اولین فرزند ابراهیم (علیه السلام) اسماعیل (علیه السلام) بوده و اسحاق حدود چهارده سال بعد، متولد شده است. بنابراین اگر فرمان ذبح در مورد اسحاق (علیه السلام) باشد چطور با وجود اسماعیل (علیه السلام) او یگانه پسر ابراهیم (علیه السلام) خواهد بود؟! این یک تناقض آشکار است.
به علاوه براساس تعالیم تورات فعلى خداوند براى نجات بنى اسرائیل از دست مصریان (به عنوان یک معجزه) تمام پسران ارشد مصرى ها و همچنین نخست زاده نر حیوانات آنان را هلاک کرده است، به همین دلیل بنى اسرائیل مى بایست نخست زاده نر حیوانات خود را براى خدا وقف و قربانى نمایند و براى نخست زاده پسر عوض بدهند.
به طور کلى مسأله نخست زادگى یک اصل مهم در تعالیم یهود است. براساس عقیده آنان نخست زاده اگر پسر باشد، بایستى خدمت گزار خداوند باشد.
بنابراین فرمان ذبح باید در مورد فرزند ارشد ابراهیم، اسماعیل (علیهما السلام) باشد نه در مورد اسحاق.
اما در قرآن ـ همان طور که اشاره شد ـ اسماعیل (علیه السلام) به عنوان فرزند ذبیح ابراهیم (علیه السلام) مطرح شده است. قرآن به دنبال بشارت تولد اسماعیل داستان ذبح را مطرح مى کند و پس از این بشارت تولد اسحاق (علیه السلام) را متذکر مى گردد; یعنى بشارت تولد اسحاق پس از تولد اسماعیل (علیه السلام) و ماجراى ذبح او به ابراهیم (علیه السلام) داده شد. همان طور که مکرر گفته شد از نظر تورات مسلم است که تولد اسحاق (علیه السلام) بعد از حدود چهارده سال از تولد اسماعیل (علیه السلام) بوده است. بنابراین فرمان ذبح اسماعیل (علیه السلام) در حدود سیزده ـ چهارده سالگى وى بوده است.
به هرحال داستان ذبح فرزند در قرآن تنها در یک مورد در طى نه آیه بیان شده است:
«(ابراهیم گفت:) «پروردگارا! به من از صالحان [= فرزندان صالح] ببخش. ما او را به نوجوانى بردبار و صبور بشارت دادیم.
هنگامى که با او به مقام سعى و کوشش رسید گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح مى کنم، نظر تو چیست؟ گفت: پدرم هرچه دستور دارى اجرا کن به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت.
هنگامى که هردو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را برخاک نهاد. او را ندا دادیم که اى ابراهیم آن رؤیا را تحقق بخشیدى ما این گونه نیکوکاران را جزا مى دهیم.
این مسلّماً همان امتحان آشکار است.
ما ذبح عظیمى را فداى او کردیم. و نام نیک او را در امت هاى بعد باقى نهادیم. سلام بر ابراهیم. این گونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم. او از بندگان باایمان ماست.
ما او را به اسحاق ـ پیامبرى از شایستگان ـ بشارت دادیم».
قرآن و تورات علاوه بر اختلاف در مورد این که فرزند ذبیح اسماعیل (علیه السلام) است یا اسحاق (علیه السلام) در برخى جزئیات دیگر این داستان هم اختلاف دارند. براساس آنچه که در قرآن آمده، ابراهیم (علیه السلام) با صراحت تمام ماجراى خواب و ذبح را با اسماعیل (علیه السلام) درمیان گذاشت و او هم بدون هیچ دغدغه اى این فرمان را پذیرفت. اما در تورات مى گوید ابراهیم (علیه السلام) تا لحظه آخر اسحاق (علیه السلام) را از ماجرا آگاه نکرد و این در حالى بود که او مى خواست که از جریان آگاه شود.
به هرصورت داستان با آن صورتى که در تورات آمده هیچ فضیلتى را براى آن حضرت اثبات نمى کند. اما همین داستان به آن صورتى که قرآن بیان کرده بیان گر فضیلتى بس بزرگ براى اسماعیل (علیه السلام) است.
مورد اختلاف دیگر این است که براساس آیات قرآن ماجراى ذبح فرزند از سوى ابراهیم (علیه السلام) در سرزمین مکه بوده; و این اسماعیل بوده که به سرزمین مکه هجرت کرده بود، اما در مورد اسحاق (علیه السلام) تاریخ نقل نکرده که او به مکه هجرت یا مسافرت کرده باشد.
در این زمینه نقل شده است.(8) و روایتى هم از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) در این باره نقل شده است.
ولى این مطلب درست نیست; زیرا اوّلاً: در همین سوره صافات بعد از نقل داستان ذبح فرزند از سوى ابراهیم (علیه السلام) در آیه 112 مى خوانیم:
{ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّاً مِنْ الصَّالِحِینَ }.
«ما او را به اسحاق ـ پیامبرى از شایستگان ـ بشارت دادیم.»
این تعبیر نشان مى دهد که بشارت به تولد اسحاق (علیه السلام) بعد از ماجراى ذبح فرزند و به خاطر فداکارى هاى ابراهیم (علیه السلام) به ایشان داده شد. بنابراین، مسأله ذبح ربطى به اسحاق (علیه السلام) ندارد.
ثانیاً: قرآن در موردى دیگر مى گوید: ما به ابراهیم تولد اسحاق و از پس او تولد یعقوب ـ فرزند اسحاق ـ را بشارت دادیم.
بنابر این چطور ممکن است خدا ابراهیم (علیه السلام) را با فرمان به ذبح اسحاق مورد امتحان قرار دهد در حالى که قبل از تولد اسحاق (علیه السلام) به او خبر داد که او مى ماند و فرزندى به نام یعقوب (علیه السلام) از او متولد مى گردد؟!
ثالثاً: دربرابر روایاتى که مى گوید ذبیح اسحاق (علیه السلام) است روایات زیادى وجود دارد که مى گوید ذبیح همان اسماعیل (علیه السلام) است. و این دسته از روایات، با ظاهر آیات هم موافق هستند. اما روایات دسته اوّل چون مخالف ظاهر قرآن و موافق با متن توراتِ موجود مى باشد، قاعدتاً باید از اسرائیلیات و محصولات یهود و یا کسانى که تحت تأثیر آن ها بودند، باشد.
اینک چند نمونه از روایاتى که مى گوید ذبیح لقب اسماعیل (علیه السلام) است نه اسحاق (علیه السلام) :
1 ـ از پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «اَنَا ابْنُ الذَّبِیحَین; «من فرزند دو ذبیح هستم.»
و مراد از دو ذبیح یکى «عبدالله» پدر آن حضرت است که «عبدالمطلب» (پدرعبدالله) نذر کرده بود که او را در راه خدا قربانى کند اما به فرمان خدا یکصد شتر فداى او قرار داده و او را ذبح نکرد.
و دیگر «اسماعیل» چرا که مسلم است که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) از فرزندان اسماعیل (علیه السلام) است نه از فرزندان اسحاق (علیه السلام) .
2 ـ و در دعایى که از على (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل شده، مى خوانیم: «یا مَن فَدا اسماعیل من الذبح»; «اى کسى که فدایى براى ذبح اسماعیل قراردادى.»
3 ـ از امام رضا نقل شده که فرمود: «لَو عَلِمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَیئاً اَکْرم مِنَ الضّأْن لفدا به اسماعیل»; «اگر حیوانى بهتر از گوسفند پیدا مى شد خدا آن را فدیه اسماعیل قرار مى داد.»
بنابراین فرزند ذبیح ابراهیم (علیه السلام) اسماعیل (علیه السلام) است نه اسحاق (علیه السلام) .